کتاب آفرین به خودمان از مجموعه ی کلاس اولی کتاب اولی سطح 3
نویسنده | آتوسا صالحی |
مترجم | |
تصویرگر | |
اندازه (قطع) | خشتی کوچک |
سال انتشار | 1403 |
تعداد صفحه | 36 |
تیراژ | |
ISBN | 9786003539389 |
وزن کتاب | 70 |
- برند: افق
معرفی کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3
کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3، اثری از آتوسا صالحی، برای کودکان کلاس اول دبستان نوشته شده است. این کتاب بر اساس آموزشهای موجود در کتابهای درسی سال اول ابتدایی طراحی شده و از داستانهای بامزه و آموزندهای تشکیل شده که برای کودکان این مقطع بسیار جذاب است.
خلاصه کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3
کتاب آفرین به خودمان مجموعهای از داستانهای کوتاه و سرگرمکننده است که کودکان کلاس اولی را همراه خود میکند تا با استفاده از حروفی که در مدرسه یاد گرفتهاند، مهارت روانخوانی خود را تقویت کنند. این داستانها به گونهای نوشته شدهاند که کودک ضمن سرگرمی، حروف و کلمات را بارها مرور کرده و درک بهتری از آنها پیدا میکند. تصاویر رنگارنگ و گرافیک جذاب کتاب نیز تجربه مطالعه را برای کودکان شیرینتر میکند.
این کتاب بهطور همزمان یک ابزار آموزشی و سرگرمی است که در کنار تقویت مهارتهای زبانی، به کودکان انگیزه و شوق مطالعه میدهد. آتوسا صالحی با دقتی خاص، محتوای کتاب را همراستا با درسهای کتاب فارسی کلاس اول دبستان نگارش کرده است.
کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3 برای چه کسانی مفید است؟
این کتاب برای کودکان کلاس اولی طراحی شده که بهتازگی با الفبا آشنا شدهاند. اگر والدینی هستید که میخواهید مهارتهای زبانی کودک خود را تقویت کنید، یا اگر معلمی هستید که به دنبال ابزاری کمکآموزشی برای دانشآموزان خود میگردید، این کتاب گزینهای عالی برای شما خواهد بود.
درباره نویسنده آتوسا صالحی
آتوسا صالحی نویسندهای خوشذوق است که با شناختی دقیق از نیازهای کودکان کلاس اولی، داستانهایی آموزنده و هیجانانگیز خلق میکند. آثار او با تصاویر زیبا و محتوای خلاقانهای که دارند، به تقویت علاقه کودکان به مطالعه کمک میکنند. کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3 توسط نشر افق منتشر شده است.
در بخشی از کتاب آفرین به خودمان! - سطح 3 میخوانیم
وقتی شب میشد، مامان سنجاب باید شش جور شام میپخت. آخر گلی آلو دوست داشت و منگلی زردآلو دوست داشت و گلمنگلی آلبالو. خالک گردو دوست داشت و خالخالک پسته دوست داشت و خلخلک فندق.
آن شب مامان سنجاب خیلی خسته بود. گلی گفت: «مامان، برایم شام میکشی؟»
منگلی گفت: «مامان، بشقاب من را ندیدی؟»
گلمنگلی گفت: «مامان پس گردوی من کو؟»
خالک گفت: «مامان پتویم را میاندازی رویم؟»
خالخالک گفت: «مامان، نمیآیی به من شب بهخیر بگویی؟»
خلخلک گفت: «مامان، برایم داستان نمیگویی؟»
مامان سنجاب دوید اینور و آنور و شام کشید و بشقاب آورد و گردو شکست و...
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید، خوشحال میشویم نظرات خود را با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید. دیدگاه شما میتواند به دیگران کمک کند تا این کتاب جذاب را بهتر بشناسند.
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد